×
عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۱۸
هر روز غمی به امتحانم آمد
وز حیرت دل کار به جانم آمد
از بس که وجوه مینماید جان را
بر هیچ فرو نمیتوانم آمد
عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۲۹
ماهی که به قد سرو روانم آمد
دلتنگی او آفت جانم آمد
دلتنگ چنان شد که اگر جهد کنم
گِرد دل او برنتوانم آمد
عطار » خسرونامه » بخش ۳۰ - بیمار گشتن جهانافروز خواهر شاه اصفهان و رفتن هرمز بهطبیبی بر بالین او و عاشق شدن او بر هرمز
چه غم بود این کزو بر جانم آمد
ازین محنت برون نتوانم آمد