گنجور

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۶

 

پدر که جان عزیزش به لب رسید چه گفت؟

یکی نصیحت من گوش دار جان عزیز

به دوست گرچه عزیزست راز دل مگشای

که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز

سعدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶٠

 

ای باد صبحدم گذری کن ز راه لطف

بر حضرتی چو کعبه اسلامیان عزیز

یعنی جناب سرور گردنکشان عهد

آنکو بنزد خلق جهان چون روان عزیز

خاک درش ببوس بتعظیم و پس بگوی

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴

 

ای دلم را شکّر جان پرورت چون جان عزیز

خاکت پایت همچو آب چشمه ی حیوان عزیز

عیب نبود گر ترنج از دست نشناسم که نیست

در همه مصرم کسی چون یوسف کنعان عزیز

یک زمان آخر چو مهمان توام خوارم مکن

[...]

خواجوی کرمانی