گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۶۱

 

پری رخا منه از دست یکزمان شیشه

قرابه پر کن و در گردش آر آن شیشه

کنونکه پرده سرا زهره است و ساقی ماه

شراب چشمه خورشید و آسمان شیشه

خوشا میان گلستان و جام می برکف

[...]

خواجوی کرمانی
 

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح بهروز محمّد

 

درآ در بوستان ساقیّ و بگشا غنچه‌سان شیشه

که زنگ از غنچهٔ دل می‌برد در بوستان شیشه

به قصد جان مخمورم غمی از هر کنار آید

معاذاللّه چه سازم گر نیاید در میان شیشه

دل اهل محبّت را عجب گر نشکند چشمش

[...]

میلی