×
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۵
شبگریهام به آن همه سامان شکست و ریخت
کز هر سرشک شیشهی توفان شکست و ریخت
در راه انتظار توام اشک بود و بس
گرد مصیبتی که ز دامان شکست و ریخت
توفان دهر شورش آهم فرو نشاند
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۰
زاهد،کهبادش، آفت ایمان شکست و ریخت
تا شیشه بشکند دل مستان شکست و ریخت
شب با سواد زلفتو زد لاف همسری
صبحشبهسنگتفرقهدندانشکست و ریخت
بر دیده سپهر نشاند ابروی هلال
[...]