گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۴

 

مد کوتاهی است صبح از دفتر احسان شب

سرمکش چون خامه زنهار از خط فرمان شب

مشرق خورشید می گردد گریبانش چو صبح

هر که آویزد ز روی صدق در دامان شب

هست در ابر سیه باران رحمت بیشتر

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹

 

صبحدم سیاره بال افشاند از دامان شب

وقت پیری ریخت از هم عاقبت دندان شب

اشک حسرت لازم ساز رحیل فتاده است

شبنم صبح است آثار نم مژگان شب

برنمی‌آید بیاض چشم آهو از سواد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۰

 

هرکه راکردند راحت محرم احسان شب

چون سحربرآه محمل بست درهجران شب

تیره‌بختان را ز نادانی به چشم کم مبین

صبح با آن روشنی‌گردی‌ست از دامان شب

آسمان نشناخت موقع ور‌نه در تحریر فیض

[...]

بیدل دهلوی