گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۳

 

از دیدن من چشم تو شد زان سان سیر

از بس غم دل کرد مرا از جان سیر

باور نکند کسی که بر خوان وصال

گشتند دومست از جگری بریان سیر

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۲ - وله ایضا

 

ای نکرده به عهد خویش از بخل

شکم یک گرسنه از نان سیر

زین تغابن که نان همی خاید

بینمت سال و مه ز دندان سیر

هر گرسنه که از تو نان طلبد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۱

 

شده‌ام این سفر من از جان سیر

لیک کی گردم از صفاهان سیر

ملک‌الشعرا بهار