گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۶

 

ای مرا از آتش سودای تو جان سوخته

پیرهن از تن تن از دل دل ز هجران سوخته

آتش دل بر زده از سینه چاکم علم

کهنه دلقم از گریبان تا به دامان سوخته

در میان آتش و آبم ز دیدار تو دور

[...]

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۱۴

 

در جسم خاکسار مرا جان سوخته

باشد سفال تشنه و ریحان سوخته

چون لاله گرچه چشم و چراغم بهار را

تر می کنم به خون جگر نان سوخته

تخمی که سوخت سبز نگردد ز نوبهار

[...]

صائب تبریزی