گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۵

 

روشنی چشم جان ازنور جانان دیده ایم

این چنین نور خوشی در دیدهٔ جان دیده ایم

صورت و معنی عالم را به ما بنموده اند

جمله یک معنی و صورت را فراوان دیده ایم

این و آن را مخزن گنج الهی یافتیم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳

 

عمریست ای پری که رخت را ندیده‌ایم

ما را تو دیده‌ای و تو را ما ندیده‌ایم

بسیار دیده‌ایم بتان کم‌التفات

کم‌التفات‌تر از تو قطعا ندیده‌ایم

چون آب گشته‌ایم بسی گرد باغ‌ها

[...]

فضولی
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » مثنوی پیک صبا

 

ما ز داغ زلف زندان دیده ایم

محنت شام غریبان دیده ایم

وفایی مهابادی