ما عاشق عشقیم و مسلمان دگر است

ما مور ضعیفیم و سلیمان دگر است

از ما رخ زرد و جگر پاره طلب

بازارچهٔ قصب فروشان دگر است

سالک عشق تو هر دم به جهان دگر است

هر نفس طالب وصلت به مکان دگر است

گرچه وصف تو کنند اهل تفاسیر و کلام

مصحف روی تو را شرح و بیان دگر است

حرف ما ابجد عشق است چه داند نحوی

[...]

شرح غم عشق را بیان دگر است

داغ دل خسته را نشان دگر است

شرح غم عشق را بیان دگر است

داغ دل خسته را نشان دگر است

در قالب فطرت از تو جان دگر است

در تن ز خیال تو روان دگر است

در محور آسمان استعدادت

هر نقطه محیط آسمان دگر است

درد دل ما که داستان دگر است

محتاج بتقریر و بیان دگر است

این قصه ز هر زبان بیانش ناید

افسانه عشق را زبان دگر است

آن سرو روان ز بوستان دگر است

وان غنچه دهان ز گلستان دگر است

آن عطر فروشی که تو نامش دانی

هر روز به شکلی به دکان دگر است

درین چمن دل مرغان زمان زمان دگر است

بشاخ گل دگر است و به آشیان دگر است

بخود نگر گله های جهان چه میگوئی

اگر نگاه تو دیگر شود جهان دگر است

به هر زمانه اگر چشم تو نکو نگرد

[...]