گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۴

 

امروز منم وصل به هجران داده

سرگشته و روی در بیابان داده

چون غواصی دم زدنم ممکن نه

پس در دریا تشنگی جان داده

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۵۰

 

ای لعل توام به حکم ایمان داده

کفرم به سر زلف پریشان داده

تو در پس پرده با من و من بی تو

از پرده برون زشوق تو جان داده

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۸ - حكایت

 

تو ز دست خویش آسان دادهٔ

در طلب بسیار تو جان دادهٔ

عطار
 

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵

 

زهی خدای ترا عمر جاودان داده

سپهر پیر ترا دولتی جوان داده

به روز بزم کف چون سحاب تو به سخا

قفای بحر زده گوشمال کان داده

به گاه رزم لب تیغ آبدار تو خصم

[...]

مجد همگر
 

همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در ستایش رب العالمین

 

جسم را قدرت تو جان داده

عقل ره بین کاردان داده

همام تبریزی