دل فتنه ی آن سرو خرامان تو شد

واشفته جعد عنبر افشان تو شد

جانم چو دوال کیش و قربان تو شد

از کیش بیرون آمد و قربان تو شد

وزن کامل گر به میزان تو شد

نقص او بی شک ز نقصان تو شد

قرب شاهان، آفت جان تو شد

پایبند راه ایمان تو شد

لوح محفوظ شد آن دیده که حیران تو شد

گشت سی پاره دل هر که پریشان تو شد

گوی سبقت ز مه و مهر درین میدان برد

سر سودازده تا زخمی چوگان تو شد

عشق محجوب چه گل چیند ازان رو، که هوس

[...]

بیت معمور شد آن خانه که ویران تو شد

حلقه کعبه شد آن چشم که حیران تو شد

بس که جان در طلبت راهروان افشاندند

سر بسر خرده جان ریگ بیابان تو شد

چون در فیض شود قبله ارباب نیاز

[...]

دانه یاقوت دل آن تو شد

تکه چاک گریبان تو شد

دانه یاقوت دل آن تو شد

تکمه چاک گریبان تو شد

گرچه عمرم صرف عصیان تو شد

ورچه عصیان هم به فرمان تو شد