گنجور

عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

تا نسْرایی سخن، دهانت نبُوَد

تا نگْشایی کمر، میانت نبُوَد

تا از کمر و سخن نشانت نبُوَد

سوگند خورم که این و آنت نبُوَد

عنصری
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹

 

دل کشید آخر عنان چون مرد میدانت نبود

صبر پی گم کرد چون همدست دستانت نبود

صدهزاران گوی زرین داشت چرخ از اختران

ز آن همه یک گوی در خورد گریبانت نبود

ماه در دندان گرفته پیشت آورد آسمان

[...]

خاقانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۷

 

یاد ایامی که گلچین در گلستانت نبود

بوالهوس را دست بر سیب زنخدانت نبود

بوسه از یاقوت آتش مشربت رنگی نداشت

طوطی خط خوش نشین شکرستانت نبود

بوی پیراهن یکی از سینه چاکان تو بود

[...]

صائب تبریزی