گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۷ - در مدح جلال الدین شروان شاه اخستان

 

کوس را دیدی فغان برخاسته

بانگ مرغان بین چنان برخاسته

اختران آبله مانند را

از رخ گردون نشان برخاسته

شب چو جعد زنگیان کوته شده

[...]

خاقانی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۳

 

ای ز هندستان زلفت رهزنان برخاسته

نعره از مردان مرد و از زنان برخاسته

آتش رخسار تو در بیشه جان‌ها زده

دود جان‌ها برشده هفت آسمان برخاسته

جوی‌های شیر و می پنهان روان کرده ز جان

[...]

مولانا
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۰

 

از جرس دیدی فغان برخاسته

ناله از دل آنچنان برخاسته

کیمیا دارد نشان سیمرغ نام

از وفا نام و نشان برخاسته

رسم کجرفتاری اهل زمین

[...]

آشفتهٔ شیرازی