گنجور

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۸

 

وفا نمی‌کند آن یار مهربان با من

جفا همی‌کند آن شوخ دلستان با من

مرا چو عمر عزیزست و ناگزیر ولی

وفا نمی‌کند آن عمر یک زمان با من

من از موافقت یار برنخواهم گشت

[...]

ناصر بخارایی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴

 

به بزم دوش چنان بود همزبان با من

که غیبت دگران داشت در میان با من

چنان ز عشق نهانم رقیب بی‌خبر است

که می‌کند سخن از صحبت نهان با من

ز من رمیده، همانا شنیده از جایی

[...]

میلی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶

 

به غیر دل که کند تا سحر فغان با من

بشب فراق تو کس نیست همزبان با من

ترا نمی کند ای ماه مهربان با من

ببین چه می کند از کینه آسمان با من

به جان تو که گرم دوستی تو باکی نیست

[...]

رفیق اصفهانی