گنجور

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

ای تاخته از جهان جهانبانان را

برهم زده ملک و خانهٔ خانان را

ای وارث نامدار سلطانان را

فخرست به تو جمله مسلمانان را

امیر معزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۸

 

بهار مایه غفلت بود گرانان را

شکوفه پنبه گوش است باغبانان را

چراغ گل به نسیم بهانه ای بندست

مبر به سیر چمن آستین فشانان را

صائب تبریزی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

نگویم تازه دارم شیوه جادوبیانان را

ولی در خویش بینم کارگر جادوی آنان را

همانا پیشکار بخت ناسازم به تنهایی

ستوه آورده ام از چاره جویی مهربانان را

ندارد حاجت لعل و گهر حسن خدادادت

[...]

غالب دهلوی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۳ - در عقل و علم

 

نیکمردان و کاردانان را

کشد و برکشد عوانان را

ملک‌الشعرا بهار