گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۷

 

دلم از درد فراق تو به جان آمد باز

جانم از شوق وصالت به فغان آمد باز

مژده ی وصل تو ناگه به جهان دردادند

جان پژمرده ز مهرت به جهان آمد باز

حال دلدار دلم خواست که معلوم کند

[...]

جهان ملک خاتون
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸

 

لله الحمد آن جان و جهان آمد باز

شادمانی به دل آرام به جان آمد باز

گرچه از صحبت ما جنگ کنان کرد کنار

شیوه صلح گرفته به میان آمد باز

جان شیرین به تن مرده چه سان باز آید

[...]

جامی