گنجور

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲

 

بهر قتلم داد پیغامی که من می‌خواستم

از لبش حاصل شد آن کامی که من می‌خواستم

از جواب تلخ آن شیرین‌زبان راضی شدم

بود در این قند بادامی که من می‌خواستم

شد درون سینه نقش خاتم دل داغ‌دار

[...]

قصاب کاشانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۷

 

زآن دهانم داد دشنامی که من می‌خواستم

بعد عمری دید دل کامی که من می‌خواستم

جست دل زلف دلارامی که من می‌خواستم

یافته امشب دلارامی که من می‌خواستم

سوزی اندر بلبلان افکند و آتش زد به گل

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۴

 

زآن دهانم داد دشنامی که من می‌خواستم

بعد عمری دید دل کامی که من می‌خواستم

جُست دل زلف دلارامی که من می‌خواستم

یافته امشب دلارامی که من می‌خواستم

سوزی اندر بلبلان افکند و آتش زد به گل

[...]

آشفتهٔ شیرازی