×
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۰۱
سوخته جان دلم یکی، سنبل مشک فام، دو
سختی کار عشق بین، صید یکی و دام دو
خونی دین و دل بود، غمزه در ابروان تو
معجز حسن را نگر، تیغ یکی، نیام، دو
ساقی غم، به دیده ام، خون دل این قدر مکن
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۵
این دل غمزده یکی وان لب لعل فام دو
هوش کی آیدش بسر مست یکی و جام دو
بیش ندیده نکته ای عارف و عامی از لبت
معنی مختلف دهد نقطه یکی کلام دو
کرد دلم چو سرکشی بست دو گیسویش به بند
[...]