گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳۷

 

شمع را شب تیغ روشن از نیام آید برون

از سیاهی اختر پروانه شام آید برون

حسن کامل می شود در پرده شرم و حیا

از ته این ابر ماه نو تمام آید برون

سبزه می آید به دشواری برون از زیر سنگ

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۶

 

چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید برون

هست شمشیری که در بزم از نیام آید برون

چون بباد لنگر آن خوشخرام آید برون

ناله صبحم بجهد از سینه شام آید برون

نیست در کام خرد چون میوه نارس قبول

[...]

واعظ قزوینی