گنجور

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

آن سیه چرده که خورشید غلام است او را

نور چشم است که در دیده مقام است او را

هیچ کس نیست که پنهان نظرش با او نیست

تا نظر با که و خاطر به کدام است او را

آفتابی ست رخ او که زوالش مباد

[...]

ناصر بخارایی