گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵

 

من آن صیدم که هرکس را نظر بر حال من افتد

ز بس زخم دلم کاریست در دنبال من افتد

شکارت خوش برآید چون که از منزل برون آیی

نگاهت جانب مرغ همایون فال من افتد

نیم مرغی که بس دشوار باشد صید من کردن

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰۱

 

نمی خواهم نقاب از صورت احوال من افتد

که در جمعیت دلها خلل از حال من افتد

مرا بی حاصلی برده است از یاد چمن پیرا

مگر ابری به فکر سبزه پامال من افتد

سپهر از خرده بینی می شمارد دانه روزی

[...]

صائب تبریزی