گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

ای در ابرو گره افکنده چه حال است تو را

گویی از صحبت احباب ملال است تو را

موجب حسن تو تنها نه خط و خال فتاد

عشق ما نیز ز اسباب جمال است تو را

تشنگان را به دمی آب تفقد می کن

[...]

جامی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

ای مردم چشمم چه وبال است تو را

عکس همه مردمی چه حال است تو را

خوابی که حلال است حرام است به تو

خونی که حرام است حلال است تو را

ابوالحسن فراهانی