گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۳

 

سخن گوی مردی برِ ما فرست

جهاندیده و گرد و زیبا فرست

فردوسی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹

 

زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست

یک موی سر به مهر به دست صبا فرست

زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست

نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست

چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم

[...]

خاقانی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۱۳

 

شاها عجم چو گشت مسخر به تیغ تو

رو لشکری به بارگه مصطفا فرست

پس کعبه را خراب کن و ناودان بسوز

خاک حرم چو ذرّه به سوی هوا فرست

تا کعبه جامه می چکند در خزانه نه

[...]

ظهیر فاریابی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱

 

از لطف خویش درد دلم را دوا فرست

من بی نوای وصل ز وصلم نوا فرست

بیگانگی مکن تو از این بیش دلبرا

بویی ز زلف خویش سوی آشنا فرست

گر قاصد امین تو نیابی به سوی ما

[...]

جهان ملک خاتون