گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۱۸ - خطاب با حقیقت جان در معنی زاری كردن گلرخ

 

کلید صبح در دریا فتاده

جهان را کوه بر بالا فتاده

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۷ - در فنای این جهان و بقای آن جهان فرماید

 

دم ایشانست در دریا فتاده

نهاد عشق در غوغا فتاده

عطار
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸

 

دیدم صنمی خراب و مست افتاده

در دست مغان دلربا افتاده

از می چو صراحی شده افغان خیزان

وانگه چو قدح دست به دست افتاده

سلمان ساوجی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - فی مرثیه امام حسین علیه‌السلام

 

ز باغ غصه کوه از پا فتاده

زمین را لرزه بر اعضا فتاده

محتشم کاشانی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۱

 

آمد آن هوش ربای دل کار افتاده

زلف آشفته بپایش چو نگار افتاده

حسرت ناوک او می کشدم این چه بلاست

که اگر تیر خطا گشته شکار افتاده

همرهان دشمن و من بیکس و رهزن در پی

[...]

کلیم