گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۸

 

بی‌لب او باده بر طبع ایاغم می‌خورد

نکهت گل بی‌رخ او بر دماغم می‌خورد

در طریق عشقبازی هرکجا پروانه‌ای‌ست

سرمهٔ خاموشی از دود چراغم می‌خورد

مست می خواهد که گل بر بار باشد صبح و شام

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۹۲

 

بوی خون از غنچه گل بر دماغم می خورد

سوده مشک از خط ریحان به داغم می خورد

زلف سنبل گرچه شد سر حلقه آشفتگان

پیچ و تاب رشک از دود چراغم می خورد

روی گرمی هرگز از داغ نمکسودم ندید

[...]

صائب تبریزی