گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

دل مقیم کوی جانانست و من اینجا غریب

چون کند بیچاره مسکین تن تنها غریب

آرزومند دیار خویشم و یاران خویش

در جهان تا چند گردم بی سر و بی‌پا غریب

چون تو در غربت نیفتادی چه دانی حال من

[...]

کمال خجندی
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۲ - زنده رود مشکلات خود را پیش ارواح بزرگ میگوید

 

زاهد اندر عالم دنیا غریب

عاشق اندر عالم عقبی غریب

اقبال لاهوری