×
ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۷۵
بر دیده خیال دوست بنگاشته ام
بس دیده بر این خیال بگماشته ام
در مرحله ای که بار برداشته ام
یک حوض ز خون دیده بگذاشته ام
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۵
بر دیده خیال دوست بنگاشتهام
دیدار بر آن خیال بگماشتهام
هر مرحلهای که رخت برداشتهام
صد حوض ز آب دیده بگذاشتهام
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۲
در زمین دل خود تخم رضا کاشته ام
هر نفس خرمن شکری است که برداشته ام
با خیالت همه در خلوت یک حیرانی
دیده ام برگ گل و آینه پنداشته ام
به چه رو طوطی آیینه دیدار شوم
[...]