گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

دل بردی و دین رواست اینها

ای جان جهان چهاست اینها

بندم ز غمت جدا شد از بند

از جور و ستم جداست اینها

گفتی دهمت هزار دشنام

[...]

کمال خجندی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

خال و خط جانفزاست اینها

یا آفت جان ماست اینها

صبر و خرد از دلم چه جویی

در دور تو خود کراست اینها

چشم تو هزار فتنه انگیخت

[...]

جامی