گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۵

 

زلف تو باز فتنه را رشته دراز می دهد

خط تو اهل عشق را سبق نیاز می دهد

می کش و میزبان مرا، زین روشی که هر زمان

چشم تو جان همی برد، لعل تو باز می دهد

کشتن نقد از تو به تا دم نسیه از کسان

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰۸

 

در پرده غنچه برگ سفر ساز می دهد

شبنم عبث چه آینه پرداز می دهد

در بزم عشق کیست که سازد صدا بلند

اینجا سپند سرمه به آواز می دهد

امروز در قلمرو جرأت دل من است

[...]

صائب تبریزی