در پرده غنچه برگ سفر ساز می دهد
شبنم عبث چه آینه پرداز می دهد
در بزم عشق کیست که سازد صدا بلند
اینجا سپند سرمه به آواز می دهد
امروز در قلمرو جرأت دل من است
کبکی که سینه طرح به شهباز می دهد
دل ذره ذره گشت وهمان گرم ناله است
این جام توتیا شد وآواز می دهد
صائب کسی که از سخن تازه یافت جان
آب حیات را به خضر باز می دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و هوای عشق و زیبایی میپردازد. شاعر از غنچههای در حال شکفتن و شبنمهایی که نقش دلفریبی میزنند سخن میگوید و به بزم عشق اشاره میکند که در آن صدای خوشی به گوش میرسد. همچنین، از جرأت و دلگرمی در زندگی یاد میشود و به تضاد بین دلتنگی و شادی اشاره دارد. در نهایت، شاعر به ارزش سخن و لطافتهای آن میپردازد و از آب حیات به عنوان نمادی از زندگی و جوانی یاد میکند.
هوش مصنوعی: در میان غنچه، برگها صدای سفر را به گوش میرسانند و شبنم به تلاشی بیهوده سرگرم است تا دلبری کند.
هوش مصنوعی: در محفل عشق، چه کسی است که صدای بلندی تولید کند؟ اینجا، آتش عشق به نغمهای شاداب و سرمست تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: امروز مکان و زمان برای دل من است که در آن، کبکی به شجاعت و دلیری دلیری خود را به مظهر میگذارد و به پرندهای بزرگتر و قویتر، همچون شهباز، چالش میکند.
هوش مصنوعی: دل به تدریج پر از احساسات میشود و همچنان در حال ناله و گلهگذاری است. این درد و غم به شکلی شفاف و واضح به گوش میرسد و مانند جامی پر از مایعات میشود که صدای مینوا-Zد.
هوش مصنوعی: کسی که از گفتار نو و تازه بهرهمند شود، میتواند زندگی جدیدی پیدا کند و به بهبود خود بپردازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.