×
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵
چو رو از جانب صید آن شکارانداز میتابد
عنان میافگند بر من ز ناز و باز میتابد
سخن در پرده میگویی ولی گویا بود حسنش
فروغ روی خوب از جوهر آواز میتابد
عفی الله برق پیکانت چه شمع دلفروز است آن
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶
هر آنچ از صورت و معنی بر اهل راز می تابد
تمام از گوشه ی آن نرگس غماز می تابد
قبای سبز را در خور بود این شده لعلی
که همچون آتش موسی ز سرو ناز می تابد
نگویی این کبوتر از کجا می آورد نامه
[...]