گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۹۰

 

من که بیخود شدم از می، چه کند ساز به من؟

در چنین وقت کجا می رسد آواز به من؟

بود بر طاق عدم حقه فیروزه چرخ

عشق آن روز که واکرد سر راز به من

تا ره ناقه لیلی به بیابان افتاد

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۲۷

 

خنده شیشه رساند زغم آواز به من

راز گوید ز جنون سلسله ساز به من

بس که دیوانگی از چشم تو دیده است دلم

می فروشد ز خیال نگهت ناز به من

هرگز آن چشم سیه گرم نبیند سویم

[...]

اسیر شهرستانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۲

 

چشمت از ناز نبستهست در راز به من

رسد از جنبش مژگان تو آواز به من

مهر را ذره ناچیز نمی گردد بار

چون خریدی مده ای شوخ، مرا باز به من

سرنوشت دلم از داغ سویدا پیداست

[...]

حزین لاهیجی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵ - به سروناز شیراز

 

باز شد روزنی از گلشن شیراز به من

می‌کشد نرگس و نارنج سری باز به من

سروناز ارم از دور به من کرد سلام

جای آن را که چنان سرو کند ناز به من

آدم انگاشت به لطف ملکوتم شیراز

[...]

شهریار