گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴۵

 

بازدارم به نظر خط غباری که مپرس

سایه کرده است به من ابربهاری که مپرس

نیست در رفتن دل هیچ گناهی از من

کششی دیده ام از جلوه یاری که مپرس

گر چو گل چاک زنم جامه جان معذورم

[...]

صائب تبریزی
 

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶

 

دارم ز غم فراق یاری که مپرس

روز سیهی و شام تاری که مپرس

از دوری مهر دل فروزی است مرا

روزی که مگوی و روزگاری که مپرس

هاتف اصفهانی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۳۲

 

بازم افتاد به دل داغ نگاری که مپرس

لاله زاری است پر از لاله عذاری که مپرس

گشته جان صید بت تازه شکاری که مگوی

شده دل بسته فتراک سواری که مپرس

تا غبار فتن انگیخته در دور قمر

[...]

خالد نقشبندی