گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

آن دل که هزار کامکاری کرده است

برمرکب کامها سواری کرده است

امروز براو نظاره میباید کرد

تا عشق براو چه دست یاری کرده است

سید حسن غزنوی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲

 

آنکه صید عالم از چشم خماری کرده است

یاد خود کرده است پنداری شکاری کرده است

دیده در آیینه روی خویش و بیخود گشته است

حیرتستان را بهارش نوبهاری کرده است

گل به سر ساغر به کف پا در حنا می آید آه

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۱۹

 

گرد جولان تو چشمم را بهاری کرده است

اشک رنگینم جهان را لاله زاری کرده است

دانه خورشید پنهان می کند در دام ابر

باز صیاد هوا فکر شکاری کرده است

اسیر شهرستانی