گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۹

 

خرابی من از آن چشم پر خماری پرس

هلاک جانم از آن لاله بهاری پرس

ز زخم غمزه چه پرسی که در جگر چند است؟

ز صد فزونست، ولی زخمهای کاری پرس

غلام چشم توام، گر چه ناوک تو خوش است

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱

 

تو عیش و ناز مرا از امیدواری پرس

ذلیل دوست شو و قدر من ز خواری پرس

به ذوق من نرسی زین جراحتی که تو راست

نشان لذتم از زخم های کاری پرس

ز فکر دوست سر پر غرور را چه خبر

[...]

نظیری نیشابوری