×
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶
به عمری در کفم یاری نیاید
ور آید جز جگرخواری نیاید
بنامیزد ز بستان زمانه
ز گل قسمم به جز خاری نیاید
کنون نقشم کسی میباز مالد
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱
گلی کو کزو زخم خاری نیاید؟
میی کو کزان می خماری نیاید؟
ز پشت جهان هر نفس عاشقان را
غم آید ولی غمگساری نیاید
ازین رهروان گر بسی بر شماری
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰
ز خوبان جز جفاکاری نیاید
ز بدعهدان وفاداری نیاید
ز ایام و ز هرک ایام پرورد
به نسبت جز جفاکاری نیاید
ز خوبان هرکه را بیش آزمائی
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹ - خطاب زمینبوس
گل بزم از چو من خاری نیاید
ز من غیر از دعا کاری نیاید
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۹ - گفتن چهل قصه از کلیله و دمنه با چهل نکته
هوا بشکن کزو یاری نیاید
که از بوزینه نجاری نیاید
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
ز تو هرگز وفاداری نیاید
عزیزان را به جز خواری نیاید
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳
ای ز یاران گشته غافل از تو خود یاری نیاید
خفتهای در جامه ناز از تو بیداری نیاید
قدر غمخواران عشق خود ندانی تا چو ایشان
غم خوری بسیار و پیشت کس به غمخواری نیاید
از در تو نان نیابم زآنکه همچون من گدا را
[...]