گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶

 

بهر کس گر درآیی خوبی رخسار کی ماند

نهالی کاینچنین باشد گلش بر بار کی ماند

مرا خاریست در دل از تمنای گل رویت

برآور حاجت من در دلم این خار کی ماند

برون آرم ز چنگ میفروشان خرقهٔ تقوی

[...]

بابافغانی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵

 

فلک سای و غم صهبا،کسی هشیار کی ماند

فنا گلچین و ما گل، عنچیه هم پر بار کی ماند

مگو صافی به از خلوت، نداند باغ و بستان را

درش گر باز باشد، روی تو، دیوار کی ماند

منم دایم صلاح اندیش کارافتادگان، لیکن

[...]

عرفی