گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸۶

 

سر در خمار، شب به کنار که بوده‌ای؟

لب‌ها فگار، همدم و یار که بوده‌ای؟

سنبل به تاب رفته و نرگس به خواب ناز

شب تا به روز باده‌گسار که بوده‌ای؟

شمع مراد من نشدی یک شبی تمام

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۵۲

 

ای یار! دوش همدم و یار که بوده‌ای؟

لب‌ها گزیده شب به کنار که بوده‌ای؟

آشفته موی زلف به دست که داده‌ای؟

سر پُرخمار دفع خمار که بوده‌ای؟

با چشم نیم‌مست کجا مست خفته‌ای؟

[...]

جلال عضد