گنجور

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

مو به موئیم دل و بهر غم یار کم است

همه تن دیده شدیم و پی دیدار کم است

یک جهان شکوه و یک روز قیامت چه کنم؟

حرف بسیار و مرا فرصت گفتار کم است

با چنین قامت و رفتار که من می‌بینم

[...]

فیاض لاهیجی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹

 

حرف بی صرفه و بیتابی اظهار کم است

بوی این باده پر و ساغر سرشار کم است

خاطر چاره گران زحمت درمان می شد

من و آن درد که در عهد تو بسیار کم است

ای دل از دست تو آخر به جلا خواهم زد

[...]

اسیر شهرستانی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۶۴

 

دلبر بسیار و دل نگهدار کم است

دلدار کم و چه کم که بسیار کم است

گویند به عالم تو چرا بی یاری؟

یاران چه کنم؟ یار وفادار کم است

حزین لاهیجی