گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۳

 

ای شاه تو ترکی عجمی وار چرایی

تو جان و جهانی تو و بیمار چرایی

گلزار چو رنگ از صدقات تو ببردند

گلزار بده زان رخ و پرخار چرایی

الحق تو نگفتی و دم باده او گفت

[...]

مولانا
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳

 

از فکرت و اندیشه در آزار چرائی

از حسرت و اندوه چنین زار چرائی

کار دو جهان را که بدینسان بود آسان

بیهوده بخود کرده تو دشوار چرائی

گیتی همه اندیشه و تیمار تو دارند

[...]

میرزا حبیب خراسانی