×
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۴
من کیستم شکستهدل هیچکارهای
سرگرم جلوهای و خراب نظارهای
زین آتشی که عشق تو افروخت در دلم
فریاد اگر به خرمنت افتد شرارهای
در چنگ آفتم چو دهد شوق مو کشان
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۱۹ - حکایت
ولی شرمم آید که بیچاره یی
غریبی ز شهر خود آواره یی
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۳ - در معنی اینکه توسیع حیات ملیه از تسخیر قوای نظام عالم است
تو بصحرا مثل قیس آواره ئی
خسته ئی وامانده ئی بیچاره ئی
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱۵ - خطاب به اقوام سرحد
در جهان آواره ئی بیچاره ئی
وحدتی گم کرده ئی صد پاره ئی