گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۴

 

من کیستم شکسته‌دل هیچکاره‌ای

سرگرم جلوه‌ای و خراب نظاره‌ای

زین آتشی که عشق تو افروخت در دلم

فریاد اگر به خرمنت افتد شراره‌ای

در چنگ آفتم چو دهد شوق مو کشان

[...]

بابافغانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۱۹ - حکایت

 

ولی شرمم آید که بیچاره یی

غریبی ز شهر خود آواره یی

آذر بیگدلی
 

اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱۵ - خطاب به اقوام سرحد

 

در جهان آواره ئی بیچاره ئی

وحدتی گم کرده ئی صد پاره ئی

اقبال لاهوری