×
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸
شبی که بر دلم آن ماه پاره میگذرد
مرا شرارهٔ آه از ستاره میگذرد
خراش دل ز سبک دستی کرشمهٔ او
به نیم چشم زدن از شماره میگذرد
دلم بر آتش غیرت کباب میگردد
[...]
اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۲۰ - نظر به راهنشینان سواره میگذرد
نظر به راهنشینان سواره میگذرد
مرا بگیر که کارم ز چاره میگذرد
به دیگران چه سخن گسترم ز جلوهٔ دوست
به یک نگاه مثال شراره میگذرد
رهی به منزل آن ماه سخت دشوار است
[...]