گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۴

 

با دشمن تو چو یار بسیار نشست

با یار نشایدت دگربار نشست

پرهیز از آن گلی که با خار نشست

بگریز از آن مگس که بر مار نشست

مولانا
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۰

 

سرو بر خاک ره از رشک قد یار نشست

جلوه قامت او دید ز رفتار نشست

خاک در دیده آن رهرو بی صبر و ثبات

کز ره کعبه بآزردگی خار نشست

تا چو صورت تهی از جان نشود قالب ما

[...]

اهلی شیرازی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۴ - جستن کبوتر شاه بر درویش و نامه نوشتن به بال او

 

هر که غمگین در انتظار نشست

شادمان در حریم یار نشست

هلالی جغتایی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

گفتمش تیر تو خواهد به دل زار نشست

به فراست سخنی گفتم و بر کار نشست

صحبتی داشت که آمیخت بهم آتش و آب

دی که در بزم میان من و اغیار نشست

غیر کم حوصله را بار دل از پای نشاند

[...]

محتشم کاشانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶

 

ز بسکه هر طرف از خاطرم غبار نشست

نمی توان به سر راه انتظار نشست

فتاده ای که ز امداد بیکسی برخاست

شکفته رو به سر خاک اعتبار نشست

گرفت آینه گل در کنار(و) شبنم ریخت

[...]

اسیر شهرستانی