×
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
درد دل از حد گذشت و یار نداند
دل همه غم گشت و غمگسار نداند
شد ز ضعیفی تنم چنان که گر او را
گیری صد بار در کنار نداند
جان دهمش پای مزد تا ببرد دل
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹
از دل گله ی ما ره اظهار نداند
عاشق بود آن طفل که گفتار نداند
تعلیم ازان گیر که گفتار نداند
شاگرد کسی باش که بسیار نداند
آن خسته دلانیم که ویرانی ما را
[...]
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸
نادان صنم من روش کار نداند
بر هر که کند رحم سر از بار نداند
بی دشنه و خنجر نبود معتقد زخم
دلهای عزیزان به غم افگار نداند
بر تشنه لب بادیه سوزد دلش از مهر
[...]