گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹۳

 

گر من به کمند تو گرفتار نباشم

افتاده درین سایه دیوار نباشم

آخر ز تو چیزی ست درین سینه، وگرنه

چندین به سر کوی تو بیدار نباشم

زنجیر گشایم، ببرد زلف تو، گر من

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۴۰

 

چون گل پی رنگینی دستار نباشم

چون آب روان تشنه رفتار نباشم

اشکم که به هر تنگ نظر گرم نجوشم

آهم که به هر سردنفس یار نباشم

ناقوس غریبانه به فریاد درآید

[...]

صائب تبریزی