گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۱

 

بی رخت صبر از این بیش ندارم چه کنم

تا به کی عمر در این غصّه گذارم چه کنم

این چنین خسته ز ایام فراقت که منم

خون دل در غمت از دیده نبارم چه کنم

گر تو را هست به جای من دلخسته کسی

[...]

جهان ملک خاتون
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴

 

دوستان، عاشقم و عاشق زارم، چه کنم؟

چاره صبرست، ولی صبر ندارم، چه کنم؟

ریخت خون جگر از گوشه چشمم بکنار

و آن جگر گوشه نیامد بکنارم، چه کنم؟

ای طبیب، این همه زحمت مکش و رنج مبر

[...]

هلالی جغتایی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

عمریست که تیره روزگارم چکنم

افتاده ز چشم اعتبارم چه کنم

گر وقت گریبان شده دستم چه عجب

رفته است ز کف دامن یارم چه کنم

طبیب اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۴

 

یار جان می‌طلبد سر نگذارم چه کنم

دارد اندیشه سر جان نسپارم چه کنم

یغمای جندقی