گنجور

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸

 

ایندم منم که بیدل و بی‌یار مانده‌ام

در محنت و بلا چه گرفتار مانده‌ام؟

با اهل مدرسه چو به اقرار نامدم

با اهل مصطبه چه به انکار مانده‌ام؟

در صومعه چو مرد مناجات نیستم

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹

 

یاران، غمم خورید، که غمخوار مانده‌ام

در دست هجر یار گرفتار مانده‌ام

یاری دهید، کز در او دور گشته‌ام

رحمی کنید، کز غم او زار مانده‌ام

یاران من ز بادیه آسان گذشته‌اند

[...]

عراقی