گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲

 

ساقی و سردهی ز لب یارم آرزوست

بدمستی ز نرگس خمارم آرزوست

هندوی طره‌ات چه رسن باز لولییست

لولی گری طره طرارم آرزوست

اندر دلم ز غمزه غماز فتنه‌هاست

[...]

مولانا
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰

 

دوستان خواب اجل بی وصل یارم آرزوست

بیقرارم دور ازو یکدم قرارم آرزوست

کار او جور است بامن جان بنومیدی کنم

ورنه چون شد مهربان بوس و کنارم آرزوست

زندگی می بایدم چندانکه میرم پیش او

[...]

اهلی شیرازی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۴۳ - آرزو

 

بیمار درد عشق و پرستارم آرزوست

بهبود زان دو نرگس بیدارم آرزوست

یاران شدند بدتر از اغیار گو به دل

کای یار غار صحبت اغیارم آرزوست

ای دیده خون ببار که یک ملتی به خواب

[...]

عارف قزوینی