×
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در این قصیده بهرام شاه را مدح کند
بر اعتدال هوا عدل شاه یار شده است
چهار فصل جهان سر به سر بهار شده است
ز نفخت کرم شاه خاک پست و فرود
چو آتش و می گلرنگ و آبدار شده است
برای دیدن او نرگس مضاعف را
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۳
گفتا که بیا سماع در کار شدهاست
گفتم که برو که بنده بیمار شدهاست
گوشم بکشید و گفت از اینها بازآی
کان فتنه هردو کون بیدار شدهاست
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۸۹ - پشیمان شدن مریدان از آن حالت و خود را ملامت کردن که چرا گفتۀ شیخ را حق ندانستیم چون از ما کاملتر و داناتر و بیناتر است
هستیش چون ز نور و نار شده است
نور بر نار تن سوار شده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۸
دل من تیره ز بسیاری گفتار شده است
زین پریشان نفس آیینه من تار شده است
چون سیه روی نباشم، که ز بیمغزی ها
مد عمرم چو قلم صرف به گفتار شده است
همچو رهزن به دلش دیدن منزل بارست
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱
از عشق کسی کار تو از کار شده است
مانند دل من دلت افگار شده است
هم روز تو چون زلف تو گردیده سیاه
هم جسم تو چون چشم تو بیمار شده است