گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۹

 

ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ

وی چشمت از خمار سفید و سیاه و سرخ

از برگ و از سپاری و از رنگ چونه شد

دندان آن نگار سفید و سیاه و سرخ

رفتی و در فراق تو چشمم ز گریه گشت

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۵

 

شد باغ از بهار، سفید و سیاه و سرخ

مرغان شاخسار، سفید و سیاه و سرخ

دارم ز گریه در ره شوق تو دیده ای

چون ابر نوبهار، سفید و سیاه و سرخ

صد رنگ موج جلوه درین بحر می کند

[...]

سلیم تهرانی